جدول جو
جدول جو

معنی ابراهیم نخعی - جستجوی لغت در جدول جو

ابراهیم نخعی
(نَ خَ)
ابراهیم بن یزید بن اسود، مکنی به ابوعمار یا ابوعمران. از فرزندان مالک بن نخع و از فقهای تابعین کوفه است و به سال 95 یا 96 هجری قمری درگذشته. (از ریحانهالادب ج 4 ص 180). و نیز رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و نامۀ دانشوران ج 1 ص 689 و تاریخ ابن خلکان ج 1 و لغات تاریخیه و جغرافیه ج 7 ص 78 و تنقیح المقال و دیگر کتب رجال شود
لغت نامه دهخدا
ابراهیم نخعی
(اِ مِ نَ خَ)
ابوعمران بن یزید بن اسود تابعی فقیه. اصلاً از مردم یمن بود و در کوفه میزیست. او محضر عایشه را درک کرده و به سال 96 ه. ق. درگذشته است. ابن الندیم زاهدی را به اسم ابراهیم نخعی نام برده و ظاهراً مراد صاحب همین ترجمه است. تابعی به کسی گفته می شود که در قرن اول هجری زندگی کرده و موفق به ملاقات با صحابه پیامبر اسلام شده است، ولی پیامبر را ندیده است. این افراد، نخستین نسل از مسلمانانی بودند که دین اسلام را از طریق صحابه آموختند و نقش کلیدی در ثبت و ضبط قرآن و سنت داشتند. اعتماد علما به این طبقه به دلیل تقوا، علم و پیروی دقیق آن ها از سنت نبوی است.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عی ی)
ابراهیم بن سعد محدث است. وی به قلعۀ عبدالسلام منسوب است. (منتهی الارب). محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
لغت نامه دهخدا
(اَعَمْ ما)
ابراهیم بن یزید بن الأسودبن عمر بن ربیعه بن ذهل بن ربیعه الحارثه بن ذهل بن سعد بن مالک بن خالد نخعی. یکی از فقهای تابعین. مادر او ملیکه دختر یزید بن قیس است. او خدمت ام ّالمؤمنین عائشه رضی الله عنها را دریافته لکن از او روایتی ندارد. و شاگرد دو خال خویش عبدالرحمن بن قیس و اسود بن قیس باشد و از علقمه بن قیس النخعی نیز که عم ّ اخوال اویند اخذ روایت کرد. و ابوزرعه گوید النخعی من اعلام الاسلام. و ابوحنیفه بدرک حضور وی مفاخرت کردی. و او از سخنان بیهوده پرهیز داشت و اگر پرسشی از نابایست میرفت جواب نمیگفت یا پاسخی نه بر مراد سائل میداد، چنانکه وقتی حال او پرسیدند گفت اگر خواهی وام من گذاری یا برهنگی من پوشی بازگویم و گرنه حال من نیز چون تو و دیگر کسان است. گفتند ولادت تو بچه زمان است گفت بدان زمان که ولادت من ضرورت یافت. پرسیدند نسب تو بکدام کس رسد گفت بجد من و او نام خویش داند. مولد او به سال 46 یا 47 هجری قمری بود و در سال 95 یا 96 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا